گرانم من مرا ارزان نترسانيد
من از آغاز عمرم در قفس بودم
مرا از حبس و از زندان نترسانيد
من آدم ديده ام از گرگ وحشى تر
مرا از آدم و حيوان نترسانيد
من از درياى طوفانى گذر كردم
مرا از نم نم باران نترسانيد
من از همخون خود اتش به جان دارم
مرا از خنجر مهمان نترسانيد
براى حرف اخر يادتان باشد
گرانم من مرا ارزان نترسانيد....
نظرات شما عزیزان:
reza 

ساعت10:46---6 شهريور 1394
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪﻡ ﮐﻠﯽ ﺍﺯ ﺿﺮﺭﻫﺎﯼ ﻗﻠﯿﻮﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ !
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ....
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﯿﺎﯾﻦ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﯾﻢ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﺨﻮﻧﯿﻢ !!
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ....
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﯿﺎﯾﻦ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﯾﻢ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﺨﻮﻧﯿﻢ !!
reza 

ساعت10:38---6 شهريور 1394
همسایمون یه دختر داره اسمش عسله
اما قشنگ که نگاش میکنی بیشتر شبیه پنیر لیقوانه
لطفا تو اسم گذاری بچه هاتون دقت کنید
اما قشنگ که نگاش میکنی بیشتر شبیه پنیر لیقوانه
لطفا تو اسم گذاری بچه هاتون دقت کنید
reza 

ساعت10:36---6 شهريور 1394
شعر : پیراهنم
پیراهنم ، پیراهنت را دوست دارد
پیراهنم ، عطر تنت را دوست دارد
پیراهنم وقتی که می آیی سراغش
آغوش گرم و ایمنت را دوست دارد
پیراهنم ، شب در اتاق گفتگومان
پیراهن از تن کندنت را دوست دارد
پیراهنم ،چشمش تو را خیلی گرفته
نامرد ، چشم روشنت را دوست دارد
خب ، او حسودست و تو را از چشم مردم
پیداست... پنهان کردنت را دوست دارد
پیراهنم، دلتنگ میگردد برایت
تنگ غروب ، دیدنت را دوست دارد
آهسته در گوشَت بیا چیزی بگویم...
پیراهنم ، پیراهنت را دوست دارد
پیراهنم ، پیراهنت را دوست دارد
پیراهنم ، عطر تنت را دوست دارد
پیراهنم وقتی که می آیی سراغش
آغوش گرم و ایمنت را دوست دارد
پیراهنم ، شب در اتاق گفتگومان
پیراهن از تن کندنت را دوست دارد
پیراهنم ،چشمش تو را خیلی گرفته
نامرد ، چشم روشنت را دوست دارد
خب ، او حسودست و تو را از چشم مردم
پیداست... پنهان کردنت را دوست دارد
پیراهنم، دلتنگ میگردد برایت
تنگ غروب ، دیدنت را دوست دارد
آهسته در گوشَت بیا چیزی بگویم...
پیراهنم ، پیراهنت را دوست دارد
reza 

ساعت10:30---6 شهريور 1394
کاش......
حتی ، یک بار....
لابه لای غم دلتنگى,من....
" تو " گذر می کردی!!!!
و مرا می دیدی....
که چو رگبار بهار....
در پی ات می بارم !!!!!
گفته بودند که :
"از دل برود ، هر آنکه از دیده برفت"
"تو " که همچون نفسی....
" تو " که....
از دیده برفتی و نرفتی از یاد...
مبر از یاد مرا
حتی ، یک بار....
لابه لای غم دلتنگى,من....
" تو " گذر می کردی!!!!
و مرا می دیدی....
که چو رگبار بهار....
در پی ات می بارم !!!!!
گفته بودند که :
"از دل برود ، هر آنکه از دیده برفت"
"تو " که همچون نفسی....
" تو " که....
از دیده برفتی و نرفتی از یاد...
مبر از یاد مرا
[ جمعه 30 مرداد 1394
] [ 4:1 ] [ رضا ][ ]